متن نوحه تاسوعا
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۵۷۹۲۴
خبرگزاری آریا -
متن نوحه تاسوعا
شیعیان، تاسوعا را روز حضرت عباس( ع) به شمار می آورند و آنرا مثل روز عاشورا گرامی داشته و به یادآوری فضایل و سوگواری در آن می پردازند.
روز تاسوعا
تاسوعا، نهمین روز محرم، یکی از روزهای مهم برای شیعیان که مرتبط با واقعه کربلا در سال 61 قمری است. در نهم محرم سال 61 هجری قمری، شمر با نامه ای از سوی عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا گردید که در آن از عمر بن سعد خواسته شده بود یا در برخورد با امام حسین( ع) جدیت به خرج دهد یا فرماندهی لشکر را به شمر منتقل کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همچنین در این روز شمر امان نامه ای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین ارسال کرد، ولی حضرت عباس نپذیرفت. شیعیان، تاسوعا را روز حضرت عباس( ع) به شمار می آورند و آنرا مثل روز عاشورا گرامی داشته و به یادآوری فضایل و سوگواری در آن می پردازند.
متن نوحه درباره حضرت عباس علیه السلام
یل ام البنین مولی اباالفضل
گل روی زمین مولی اباالفضل
کرم شرمنده ی تو
سخاوت بنده ی تو
ابوفاضل اباالفضل2
تمام خلق عالم عاشق تو
بود باب الحوائج لایق تو
همه دیوانه ی تو
گدای خانه ی تو
ابوفاضل اباالفضل2
عزیز و هستی زهرای اطهر
تو کردی جان فدای آل حیدر
به زینب نور عینی
علمدار حسینی
ابوفاضل اباالفضل2
تویی امید آن غمدیده خواهر
تویی سقای طفلان برادر
حسین را تکیه گاهی
علمدار سپاهی
ابوفاضل اباالفضل2
کسی همچون تو سقایی ندیده
عدو با تیغ دستانت بریده
رسد بر جان صدایت
نوای یا اخایت
ابوفاضل اباالفضل2
بمیرم بر تو و فرق شکسته
به تیر کین عدو چشم تو بسته
کجایی قمر من
شده خم کمر من
ابوفاضل اباالفضل2
متن مداحی تاسوعا محرم
" پاشو حالا "
پاشو حالا تا نبینم علمت روی زمینه (زمینه)
پاشو حالا تا نبینم علمت روی زمینه
پاشو حالا نمیدونم من چی بگم من به سکینه
نرو پشت و پناه حرم ساقی آب آورم
خالی دور و برم ای امیر لشکرم
****************
یا نور
تا عمود خیمه ات افتاد دشمن شیر شد
بی کسی ام را تماشا کرد و از من سیر شد
جای امنی نیست خیمه بی نگهبانی تو
ترس دشمن از حریم خیمه بی تأثیر شد
آنقدر چشم سکینه ماند بر راهت ولی
حیف که برگشتنت سقا به خیمه دیر شد
چشم هایم را ندیدی پای تو شد رنگ خون
از غم تیری که با چشمان تو درگیر شد
راه خیمه باز شد بر غارت نامحرمان
بی پناهی حرم با داغ تو تفسیر شد
شاهد حرف من اشک و روضه های زینب است
ای علمدار حرم داغت به قلبم تیر شد
ای شجاعت دستبوس تو امیر علقمه
پرچم «انّی اُحامی» تو عالم گیر شد
شاعر:جابر عابدی
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۵۷۹۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شمه ای از کرامات امام صادق(ع)
بخشش و بزرگواری آن حضرت
از مشکوه الانوار نقل است که مردی خدمت حضرت صادق(ع) رسید و عرض کرد پسر عمویت فلان اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بدگوئی و ناسزا مگر آن که برای تو گفت. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت: ای پروردگار من این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش؛ پس رقّت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب.
صدقات پنهانی و امداد از بیچارگان بصورت نهانی
ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمی نقل کرده که گفت حضرت امام جعفر صادق(ع) همیانی زر به من داد و فرمود این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کسی داده. راوی گفت آن مال را چون به آن مرد دادم گفت خدا جزای خیر دهد به آن که این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من میفرستد و من به آن زندگانی میکنم و لکن جعفر صادق یک درهم برای من نمیدهد با آن که مال بسیاری دارد.
عطوفت و مهربانی امام
از سفیان ثوری روایت شده که روزی به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیّرانه دیدار کرد سبب تغّیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود: که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که مسئول تربیت فرزند من بود دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است. چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مرد. تغییر رنگ من از جهت غصّه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.
احیاگر دین
از حضرت ابوجعفر سوالی کردند امام پس از شما کیست؟ حضرت دست بر پشت مبارک امام صادق(ع) زده فرمود سوگند به خدا این همان کسی است که باید آئین آل محمد(ع) را احیا کند.
توصیف دیگران از حضرت
طاهر، مصاحب امام ابوجعفر(ع) گفت حضور حضرتش شرفیاب بودم. جعفر وارد شد. حضرت باقر(ع) فرمود: این آقا، بهترین آفریده خداست.
تواضع در پوشش
روزی یکی از اصحاب حضرت صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد. آن جناب پیراهنی پوشیده که گریبان او را وصله زدهاند. آن مرد پیوسته نظرش بر آن پینه بود و گویا از پوشیدن آن حضرت آن پیراهن را تعجب داشت. حضرت فرموده چه شده تو را که نظر به سوی من دوختهای؟ گفت نظرم به پینهای است که در گریبان پیراهن شماست. فرمود بردار این کتاب را و بخوان آن چیزی که در او نوشته است. راوی گفت. مقابل آن حضرت یا نزدیک آن حضرت کتابی بود پس آن مرد نظر افکند در آن دید نوشته است در آن: «لا ایمان لمن لاحیاء له و لامال لمن لاتقدیر له و لاجدید لمن لاخلق له»
ایمان ندارد کسی که حیاء ندارد و مال ندارد کسی که در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد کسی که کهنه ندارد.